اگه اون روز که چشای سیاتو دیدم
تو می گفتی که ازش چیزی نخوام
دیگه از حسرت اون روز نمی سوخت دلم
تو چشات خیلی چیزا دیده بودم
تو گوشات خیلی چیزا خونده بودم
حالا حرف دیگه ای با تو دارم
چطوری بهت بگم دوست دارم؟
روزا رفتند و از اون لحظه ی خوب
لحظه ها دنبال هم دور شدند
لحظه ها،روز شدن،هفته شدن،ماه شدن
برگای زرد پاییزی دوباره سبز شدن
تو منو تنها گذاشتی
نه فقط من،دلمو تنها گذاشتی
هر جا که رفته باشی،هر چقدر دور باشی
باد و بارون که بیاد،برف و سرما که بشه
فرقی در من نداره
صبر و طاقت میارم
اخه من دوست دارم
خاموشیم بس است خداوندا
تا کی در این سکوت بغلتم من
زنجیره های فکر مرا بگسل
غوغا و هیاهو به دلم افکن
این ارزوی مرده چه میخواهد
از چیست پیش دیده یی رقصان
در تار و پود فکر چه می یابد
دز ظلمت غم، زچه شد رخشان
فکر مرا بکش که دگر هرگز
اندیشه ی محال نمیخواهم
شادی نخواهم از تو در این دنیا
اخر گناه کرده و گمراهم
عقلم سر نهیب زد و نگذاشت
دیوانگی کنم، شوم اشفته
بس خنده ها که مرده بلبلهایم
بس ارزو که در دل من خفته
ان کیست در برش دل دیوانه
تا راز خویش با دل او گویم
تا معنی شرار مخبت را
در موجهای دیده ی او جویم
خاموشیم بس است خداوندا
دیوهنه ام بکن که جهانی را
با شور خویش و لوله اندازم
کافیست غم دور زندگانی را
سلام!
خوبی؟!
مرثی که به من سر زدی
و مرثی از اینکه درکم میکنی
خیلی مطالب وبت نانازه
به خصوص این یکی!!
ستاره خانومی من لیتکتون کردم
حالا نوبت شماست!!
که چی کار کنین؟
خوب لینکم کنین دیگه!
مثه اینکه زیادی حرف زدم
بازم بیا۱ باشه؟
بای
سلام
می دونم چی داری می کشی !
باید حرف بزنی اینقدر حرف بزن تا دلت خالی شه !
با منم حرف بزن بدون خیلی می تونم کمکت کنم !
من چهار اه تمام تنها بودم !
عاشق نبودم!
اما....
بهر حال اگه بلاگ رو بخونی تابستون من رو می فهمی
من صدای دیروز سکوت امروز و مرگ فردا هستم
سلام
ممنون که بهم سر زدی و درکم می کنی دوست عزیز
سلام
دوست دارم...دوست دارم
شاید یه جور احساس زیبا که وقتی می خواهی بیانش کنی
قلبت تند تند می زنه سکوت غلبه می کنه...شایدم غرورت نزاره بگی..شایدم تند تند تو دلت بگی اما کیه که بشنوه....
ولی می دونی اگر بتونی بگی و جواب مثبت بگیری اون وقت روزی هزار بار هم می تونی بگی...بگی............
...دوست دارم...
لطف کردی سر زدید...
در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود. وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان . قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شدم به تنهایی و مرگ . کنار چوبیه دار از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم و ومن گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم
سلام
خوبی
شما هنوز منو لینک نکردیااااا
(چه پررو)
این شعرت خیلی زیباست
بازم بیا پیش من
بای
سلام سلی جون
مرسی ازین مطلب به این زیبایی.
الان لینکت کردم عزیزم.
دوستش داشته باش ولی خودتو عذاب نده ستاره خوبم.
سلام
تنهایی ؟
اصلا معنای تنهایی رو می دونی ؟
یعنی تنهایی توی اونی خلاصه می شه که رفته ؟
نه تنهایی اینه که با همه باشی و باز تنها باشی .
سکوت من پایان من نیست
سلام
خوب بود
زین آتش نهفته که در سینه من است.....خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت
یه داستان کاملا واقعی :(البته شاید شنیده باشین ولی مطمئن باشین راسته)= یه دختر کوری تو این دنیا زندگی می کرد که یه دوست پسر داشت و همش می گفت اگه میشد ببینم همش با اون می موندم. تا اینکه یه روز یکی پیدا شد و چشماشو بهش داد. وقتی دید دوست پسرش کور بهش گفت برو.پسر لبخند تلخی زد و بعد در حالی که می رفت بهش گفت مواظب چشمام باش
بهم سر بزن مر۳۰
بابای
سلام! فقط می گم با حاله همین